«رخت نوروز و دیدار تو، عید ماست»
درود بر آل یاسین، درود بر مهدی امتها و جامع تمام کلمات وحی الهی.
درود بر آنکه شمشیر برکشیده و ماه تابان و نور درخشان است.
درود بر آفتاب شب ظلمانی جهان و قرص ماه ایمان.
درود بر بهار مردمان و نشاط آفرین روزگار.
«شب هجرانت ای دلبر، شب یلداست پنداری رخت نوروز و دیدار تو، عید ماست پنداری »
ای بهار دلها و امیدبخش انسانها و سرور و شادی روزها، ای خورشید ظلمتها و ماه تمام نمای جمال خدا. ای حقیقت عشق و مظهر عبادت، ای شکوفه طه و غنچه شکفته زهرا، علیهاالسلام.
ای سرو خوش قد و رعنا، ای چهره ات چون آفتاب، روشن و دلربا، ای در رهت، جانها فدا و نشان غمت، اشکها.
ای عصاره زمان و زیباییها، ای هماره با ما و ناپیدا، ای سوخته در فراغت عاشق و شیدا، ای مونس و همدم اولیا، ای خمار نگاهت راز هستی ها، ای طاووس خوش خرام بهشت اعلی، ای شراب عشقت، نوش جانها، ای خزینه علم و نهایت حلم، ای مسکن برکت و معدن حکمت، ای تمام محبت، ای گرد و غبار مقدمت توتیای چشم ما، ای شمع جهان افروز، بیا!
ای شاهد عالم سوز بیا! ای کعبه امید عیان شو. ای درخشندگی هستی بتاب!
ای خورشید جان و جهان جلوه گر شو!؛ ای فروغ فضلیت بتاب!
ای راز عظیم تجلی چهره بنمای، ای پاکترین خونها نثار عشقت، بپا خیز!
ای دشت و دمن در انتظارت با دم عیسایی ات، زنده گردان!
ای کشتی نجات، رهایی بخش و ای مرهم سینه ها درمان کن.
آقاجان با یاد تو نشسته ام، در راهی که عبور کنی، میخواهم در آخرین غروب زندگی برجای پای تو نماز بگذارم؛ ای غریبه همیشه آشنای من، مهدی جان! بازگرد دیگر جانی نمانده است.
جوانیمان رفت و نیامدی... الوعده الوفا... ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﺎﺭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﺍ ﺑﺮﻕ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻣﯽ ﮔﺰﺍﺭﺩ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﺶ ﺭﺍﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﻟﻬﻲ ﺍﺳﺖ ﺭﻧﮓ ﺍﻭ ﺭﻧﮓ ﺍﻟﻬﻲ ﻣﻲ ﺯﺩﺍﻳﺪ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﺗﺒﺎﻫﻲ ﻛﻴﺴﺖ ﺍﻭ ﮔﻨﺠﻴﻨﻪ ﻱ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﺭﺏ ﺍﻟﻌﺎﻟﻤﻴﻦ ﺍﺳﺖ ﻭﺍﺭﺙ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻣﻮﻻﻳﻢ ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ (ع) ﺍﺳﺖ
ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺶ ﺗﯿﻎ ﺳﺮﺥ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ
ﺗﺎ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﭘﺎﺳﺨﻲ ﺑﺮ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺗﺎ ﺑﮕﻴﺮﺩ
ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﻱ ﺑﻲ ﺷﻤﺎﺭ
ﻻ ﻓﺘﻲ ﺍﻻ ﻋﻠﻲ ﻻ ﺳﻴﻒ ﺍﻻ ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ
اللهم عجل لولیک الفرج وعافیة و النصر
روابط عمومی اداره کل زندان های استان آذربایجان غربی
نظر شما